09/06/2024
غور سرزمین غرور آفرین تاریخی
نویسنده: شاه محمودمحمود
قسمت سوم
ولایت غور در صحنه افغانستان به منزله یک قلعه عظیم و برج آهنین دست نارسی به شمار میرود. شهرهای تاریخی و معروف غور عبارت از این هاست: فیروزکوه ( یکی از پایتخت های مقتدر و مزین آسیا و دارای ابنیه و عمارات عالیه در قرن دوازده مسیحی بوده و هنوز محل وقوع و حفریات عملی نگریده ) بامیان ( یکی از شهر های مدنی آسیا و ظریف ترین پایتخت های افغانستان از قرن اول تا هفت و حتی سیزده مسیحی بوده و حالیآ خراب افتاده ) ، شهرک ( به شکل قریه یی موجود است و بعض محققین آن را در منزلهء پایتخت مشهور غور شناخته اند ) ، تولک ( شکل قریه دارد و تحقیقاتی در آن باب نشده ) ، آهنگران ( پایتخت آخرین پادشاه محلی غور در سمت علیای هریرود باقی است) ، قره باغ ( محاط به خرابه های است که مسکوکات منسوب به دوره اسکندر کبیر از آنجا پیدا میشود و به طوری که بار تولد میگوید، محتمل است که پایتخت قدیم ولایت غور باشد) ، کرمان ( واقع در هزاره جات حالیه که فرشته از آن دوره غزنوی نام برده و اکنون محو و معدوم است ) ، شهر ضحاک و شهر شاهی قدیم ( موخر الذکر در جانب جنوب غربی اصنام جسمیه بامیان واقع بوده و هونستن از آن ذکری کرده و اول الذکر در نزدیکی شهر شاهی معمور بود، که چنگیز آن را تخریب نمود ) شهر غلغله ( معموره دورهء اسلام و به جهت جنوب مقابل اصنام عظیمه بامیان واقع بود و در حمله مغول منهدم گردید.)، پشین و شورمین ( شهرهایی که در مشرق غرجستان واقع بوده و باتولد از آن ذکری میکند ) فردوسی خراسانی ولایت غور را با ولایت کابل ، سیستان، بلوچ، قنوچ جزء زابل ( قندهار ) حساب کرده و ضمنآ اهالی غور را به شجاعت وصف مینماید. (۱۷)
در قاموس جغرافیایی افغانستان آمده که : غور مرکز سلاطین و کشورکشایان که در ادوار تاریخ شهرت جهانی داشت میباشد. غور مرکز عمومی خراسان، سیستان، بلوچستان و سند و پنجاب الی دهلی و از جهت شمال ولایات مرو ، بلخ، تخارستان را الی کوه های پامیر و چترال در بر می گرفت. یعنی به قول ( هولدج انگلیسی) از شنیدن نام غور سرزمین به نظر انسان مجسم می شود که از اقصای هندوستان تا ایران و از آمو تا هرمز امتداد داشت.(۱۸)
فریه جنرال فرانسوی یکصد سال قبل (۱٨۴۵) میلادی از سفر مرحوم کهزاد غور را قلعه عظیم و دست نارسی خوانده است که در مرکز مرتفعترین نقاط سرزمین آسیا ساخته اند . (۱۹)
بارتولد دانشمند روس در کتاب ( تذکره جغرافیایی تاریخی ایران) نوشته که : در فاصله دو روز راه از اوفه [ اوبه ] قریه چشت واقع بوده و از آنجا داخل ولایت غور میشدند که به قلمرو ابوداود و کوزگان و غرجستان و ولایت هرات تا فراوه و یا فراه محدود بود. جغرافیا نویسان قرن دهم غور را یگانه ولایتی می نامند که از هر طرف به ممالک اسلامی محاط و با اینحال سکنه آنجا کافر بودند. همین واقعه که این کوهستانیان مدت مدیدی در مقابل فاتحین اسلامی مقاومت نمودند میرساند که به مملکت غور دسترسی نبود(۲۰)
بارتولد در ترکستان نامه راجع به موقعیت غور می نویسد : ناحیه کوهستانی که در مشرق و جنوب شرقی هرات و جنوب غرجستان و گوزگانان قرار داشته غور نامیده میشد.(۲۱)
بوسورث که پژوهشهای دامنه داری در مورد غزنویان دارد در مورد غور مینویسد؛ غور در قسمت غربی مرکز افغانستان واقع شده و مشتمل است برحوزهء هریرود علیا، فراه رود و رود غور و خاشرود با سلسله کوه هاییکه یکدیگر را قطع میکند. …. راه غور در قرون وسطی صعب العبور بود و هنوز هم این صعوبت باقی است .(۲۲)
دانشمند تاجکستان بابا جان غفوراوف موقعیت غور را چنین نشان میدهد: در قرون وسطی کشور کوهستانی در سرچشمه هریرود موقعیت داشت که حدود آن از هرات تا بامیان و از کابل تا غزنی طول داشت . (۲۳)