اصفهان در دوره ديالمه
پس از قتل مرداويج علي پسر بويه ملقب به عمادالدوله برادر خود حسن معروف به ركنالدوله را به تسخير اصفهان فرستاد و حسن پس از فتح اصفهان عازم تسخير همدان و ري و قزوين و قم و كاشان شد. امّا در سال ۳۲۷ وشمگير زياري اصفهان را از دست حسن بنبويه گرفت و حسن به اصظخر گريخت امير زياري سپس به فتح قلعه الموت نيز نائل آمد و قدرت وشوكتش بالا گرفت و چون ماكان سردار معروف ديلمي كه در حيات مر
داويج به دربار اميرنصر ساماني پناه برده بود در سال ۳۲۸ اميرنصر را ترك گفتند و تحت امر وشمگير درآمده و مأمور گرگان شده بود و اميرنصر سردار معروف خود ابوعلي چغاني را به تسخير گرگان فرستاده بودو وشمگير مجبور شده بود قسمت عمده سپاهيان خود را براي جنگ با ابوعلي به كمك ماكان بفرستند حسن پسر بويه و برادرش علي از فرصت استفاده كرده مجددا" اصفهان را در اختيار خود آوردند و جمعي از سران سپاهي وشمگير را دستگير نمودند. .اصفهان از اين زمان به بعد قلمرو آلبويه گرديد و حسن ركنالدوله در بسط و توسعه آن كوشيد گفتهاند روزيكه قمر در برج قوس بود ركنالدوله دستور داد ساختمان باروئي را به دو شهر آغاز كنند. دور اين بار و ۲۱ هزار گام بوده است. تا چند سال قبل آثاري از باروي فربور و خندق اطراف آن در بيرون دروازه طوقچي تا دروازه جوباره و پايين دروازه باقي بوده است.. در اواخر سال۳۶۵ ركنالدوله كه عمرش نزديك به هفتاد رسيده بود مريض شد و در اصفهان در ضيافت بزرگي كه سه پسر او و سران سپاهي ديلم جمع آمده بودند ابوشجاع پناه خسرو عضدالدوله را به وليعهد و وارث ملك خويش معرفي نمود و همدان و ري و قزوين و نواحي مجاور آنها را به پسر ديگر خود ابوالحسنعلي فخرالدوله و اصفهان را به پسر سوّم خود ابومنصور بويه (مؤيدالدوله) واگذاشت و به فرزندان دوم و سوم خود توصيه نمود كه از اطاعت عنصرالدوله خارج نشوند. سپس از اصفهان به ري برگشت و در آنجا در محرم ۳۶۶ درگذشت. .با راه يافتن صاحباسماعيلبنعباد در دستگاه حكومت مؤيدالدوله و فخرالدوله و وزارت اين دو امير ديلمي اصفهان شهر وسيعي شد. صاحببنعباد كه از منشيان و بلغاي بسيار معروف زبان عربي است (۳۲۶-۳۸۵) مردي كريم و فضلدوست و بخشنده و نسبت به شعرا و بذال و شوق بوده و در ري و اصفهان همه وقت در گرد او جمع كثيري از اهل علم و بحث و شعر و ادبي ميزيسته و به نام او شعر مي گفته و كتاب مي نوشته اند