03/04/2024
.تنمان رابه آفتاب بعد از ظهر برزک سپردهایم. اهورا در حال آماده کردن یک فیل چوبی برای دوستی است و من برنامه سالانهام را طرح ریزی میکنم. پیرمرد مهربان همسایه هم برای گذر از تنهایی به حیاط ما پناه میآورد و در آفتاب مینشیند منم. عصایش را ستون کرده و برایمان از درختهایی که امسال در باغش نشانده میگوید. در حالی که به حرفهایش گوش میدهم، چیزهایی یادداشت میکنم. ناگهان میپرسد حساب سیاقی هم بلدی؟ من با نگاهی متعجب میگویم نه. میگوید کاغذی بده تا بنویسم، بی معطلی دفتر و مدادم را میدهم و شروع به نوشتن میکند: یک قران، دو قران و ... .جالب است که اعداد را به صورت مفهومی استفاده میکند. با خنده میگوید خطم خوب نیست. ولی من سعی میکنم منطقی در نوشته هایش پیدا کنم. با گشتی در اینترنت متوجه میشوم که این نوع محاسبه قدمتی طولانی شاید تا ساسانیان دارد و تا نیم قرن پیش نیز استفاده میشده است.