Friendly Tours

Friendly Tours Contact information, map and directions, contact form, opening hours, services, ratings, photos, videos and announcements from Friendly Tours, Tour Agency, Tajrish, Tehran.

سرزمین من زیباست و در آن دیدنیهای بسیار . و در پشت این فرهنگ کهن ، یادگارهایی تاریخی و آموزنده .
و در جای جای آن طبیعتی سحرانگیز و فرحبخش .
و مکمل این زیبایی ، با هم بودن آشنایان و دوستان در این سفر هاست .
بیایید با هم ایران را بگردیم و خاطراتی زیبا برای خود بیافرینیم .

سال نو را خویشتن و بودنی نو میزان می کند، تولد منِ جدید، که حاصل آگاهی و گذر از مشکلات و تحمل رنج هاست، هویتی جدید که آب...
22/03/2015

سال نو را خویشتن و بودنی نو میزان می کند، تولد منِ جدید، که حاصل آگاهی و گذر از مشکلات و تحمل رنج هاست، هویتی جدید که آبدیده شده در آتش های گلستان گشته است. به پاس فرصت های بیکران هستی، هرگز مگو هرگز، زایش خویشتن جدید نیازمند همت توست، سال نو یعنی تو ... !

کودک، والد وبالغ ( 3 )تلخیصی از نوشته های آقای اریک برن:سر نخهای شناخت جزء والد درونالف  سرنخهای کلامی :- دیگه نمی تونم ...
06/03/2015

کودک، والد وبالغ ( 3 )
تلخیصی از نوشته های آقای اریک برن:

سر نخهای شناخت جزء والد درون

الف سرنخهای کلامی :
- دیگه نمی تونم - جونم به لب رسیده - گوش کن ، همیشه هم یادت باشه - قیو دی مثل : هرگز ، همیشه ، هیچ وقت - آخه چند دفعه بهت بگم- می خوام ته و توی این موضوع را در آورم، برای اولین و آخرین بار- بیشتر کلمات تنبیه کننده یا تشویق کننده استفاده می کنند مثل : بی شعور ، مسخره ، بد ، نفرت انگیز ، وحشتناک ، تنبل ، مزخرف ، بی خود ، طفلک ، جرات نمی کنه ، خوشگل ، نکن ، عیب نداره ، باز دیگه چه شد ، بازم و کلمه های باید و مجبور است

ب سر نخهای جسمانی :
- اخمها و چین های پیشانی - سر تکان دادن - نگاه ترس آور- انگشت روی لبها نهادن - دستها روی سینه گذاشتن - آه کشیدن - لبهای در هم فشرده - انگشت سبابه که اشاره می کند.کسانی که بخش والد شخصیتشان بر آنها حاکم هست. افراد جدی ، خشک ، کاری و غیر قابل انعطاف هستند. آنها محکم حرف می زنند و کمتر اهل مشورت هستند. گویا همیشه حق همان است که از دهان آنها در می آید و در این مسئله حتی تردید هم نمی کنند ، چه برسد به اینکه بخواهند مشورت دیگران را قبول کنند. بر خلاف دسته اول ( کسانیکه جزء کودک شخصیت بر آنها حاکم است) ، این افراد به جای لذت طلبی ، فقط به دنبال واقع نگری ، آینده نگری و سخت کوشی هستند. معمولا خانواده این افراد از دستشان کلافه اند. از تفریح و ... در زندگی آنها اثر زیادی به چشم نمی خورد. بکن و نکن ها و دستورات متوالی آنها اطرافیانشان را در فشار می گذارد. گوش شنوای زیادی ندارند. فقط به هدف می اندیشند و هیچ انعطافی را با دیگران نشان نمی دهند.
زندگی تک بعدی آنها ، اگر چه بر خلاف گروه اول است ولی چون تک بعدی هست رضایت خودشان و دیگران را به همراه ندارد و آرامش آنها مخدوش است.

کودک، والد وبالغ  ( 2 )تلخیصی از نوشته های آقای اریک برن:والد درون: هر چه پیش داوری تعصبات و باورهای خشک در کله مبارک شم...
03/03/2015

کودک، والد وبالغ ( 2 )
تلخیصی از نوشته های آقای اریک برن:
والد درون: هر چه پیش داوری تعصبات و باورهای خشک در کله مبارک شماست برای همین والد درونتان است.تمام بایدها و نبایدها و دستورالعملهای بی چون و چرای وجودتان از جانب والد درون صادر می شود.والد درون هم در رابطه با دیگران دو تا کار می تواند انجام دهداولی این است که کنترل کند یعنی این که هی به ادم سخت بگیرداذیت کند و گیر بدهد.اما والد دوم برعکس است یعنی اینکه از تو و تصمیماتت حمایت کرده و تو را نوازش می کند.این دو تا کار دقیقا کارهایی هستند که همزمان والدین ما در زندگی واقعی مان در مورد ما انجام می دهندو برای همین اریک برن اسمش را گذاشته والد درون.یادتان باشد ادمهایی که عزت نفس پایینی دارند و از خودشان هم بدشان می اید به این والد کنترل کننده شان خیلی راه داده اند.....

والد درون: هر چه پیش داوری تعصبات و باورهای خشک در کله مبارک شماست برای همین والد درونتان است.تمام بایدها و نبایدها و دستورالعملهای بی چون و چرای وجودتان از جانب والد درون صادر می شود.والد درون هم در رابطه با دیگران دو تا کار می تواند انجام دهداولی این است که کنترل کند یعنی این که هی به ادم سخت بگیرداذیت کند و گیر بدهد.اما والد دوم برعکس است یعنی اینکه از تو و تصمیماتت حمایت کرده و تو را نوازش می کند.این دو تا کار دقیقا کارهایی هستند که همزمان والدین ما در زندگی واقعی مان در مورد ما انجام می دهندو برای همین اریک برن اسمش را گذاشته والد درون.یادتان باشد ادمهایی که عزت نفس پایینی دارند و از خودشان هم بدشان می اید به این والد کنترل کننده شان خیلی راه داده اند

02/03/2015

کودک، والد وبالغ
تلخیصی از نوشته های آقای اریک برن:
کودک درون:اسمش روش است آن بخش از وجود ماست که دوست دارد بچگی کنه .یعنی اینکه مثل یک بچه سرزنده و با هیجان باشد.کودک درون ماست که ما را وا میدارد از خودمان خلاقیت در کنیم.شعر بگوییم , شوخی کنیم , در هپروت تخیلاتمان سر کنیم و بچه بازی در بیاوریم .کودک درون ماست که قهر می کند , ناز می کشد و یکهویی بهانه کوه و دشت می کند.اماچیزی که مهمتر از خود کودک درون است انواع ان است. ما دو نوع کودک درون داریم:کودک سازگار و کودک طبیعی.انکه هی می گویند کودک درونت را دریاب منظورشان کودک طبیعی درون است.اما کودک سازگار اصلا چیز خوبی نیست چون که کاملا تحت تاثیر والد است یعنی نوعی از کودکی کردن که که والدین ادم دوست دارندو کاملا تحت سلطه است.یادتان باشد که کودک طبیعی کاملا شاد .و سرحال و بشاش است و اگر هم پرخاشگری می کند به هر حال خودش است اما کودک سازگار فقط دارد دیکته والدین خودش و جانشینان والدینش در اجتماع (از معلم گرفته تا همسر)را اجرا می کندو فقط هدفش مقبول بودن است.هنرمندها و انها که به قول معروف اهل عشق و حال هستند به کودک طبیعی درونشان حسابی راه می دهند......
ادامه دارد ....

خداوندا شنیده ام وام بدون بهره می دهی! آمده ام تا وام بگیرم!نیاز به تعمیر و بازسازی دارم!چشمانی قوی و آینده نگر می خواهم...
23/02/2015

خداوندا شنیده ام وام بدون بهره می دهی! آمده ام تا وام بگیرم!
نیاز به تعمیر و بازسازی دارم!
چشمانی قوی و آینده نگر می خواهم!
تا بتوانم آنسوی سراب سالهای دور را ببینم!
شامه ای نیاز دارم تا بتواند بوی پلیدی را از پاکی تمیز دهد!
ذائقه ای می خواهم که بتواند طعم خوش صداقت را از تلخی ریا باز شناسد!
گوش هایی نیاز دارم که بشنوند ناگفته های انسان های تنها را!
و به پوستی ضخیم تر نیاز دارم!
تا بتواند ضربات شلاق روزگار را آسان تر تحمل کند!
و خداوندا نیاز به سرمایه دارم!
باید اقیانوسی از لبخند ذخیره کنم!
تا در روزهای سختی و خشکسالی، لبانم کویر نشوند!
به قلبی بزرگتر احتیاج دارم!
آنقدر بزرگ تا بتواند همه نا مهربانی ها را در خود جای دهد! پاهایی از فولاد می خواهم!
تا در میانه راه کوتاهی نکنند!
چرا که راه دور است و مقصد بس زیبا و شگفت انگیز !!!
به زانو هایی که هرگز به زانو در نیایند!
به مغزی که بتواند تفکر کند!
و به روحی که با روح خدایی وصل باشد!با تو، و تنها با تو ای پادشاه عالم...

روز عشق بر شما مبارک دوستان عزیزم.آبراهام مزلو دو گونه عشق را توصیف می کند که با این دو نوع انگیزه همساز و هماهنگ است: «...
14/02/2015

روز عشق بر شما مبارک دوستان عزیزم.
آبراهام مزلو دو گونه عشق را توصیف می کند که با این دو نوع انگیزه همساز و هماهنگ است:
«کاستی» و «رشد».
«عشق کاستی مدار» عشقی «خودخواهانه» یا «عشق - نیاز» است،
در حالی که «عشق هستی مدار» (عشقی که بر پایه هستی و موجودیت دیگری بنا می شود)،
«عشق عاری از نیاز» یا «عشق عاری از خودخواهی» است.
«عشق هستی مدار» تملک گرا نیست
و بیش از آنکه ناشی از نیاز باشد، حاصل تحسین و ستایش است،
تجربه ای غنی تر، والاتر و ارزشمندتر از «عشق کاستی مدار» است.
«عشق کاستی مدار» را می توان ارضا کرد، در حالیکه مفهوم ارضا برای «عشق هستی مدار» هیچ کاربردی ندارد.
«عشق هستی مدار» کمترین میزان اضطراب-کینه را در خود جای می دهد.
عاشقان هستی مدار، مستقل ترند، خودمختاری بیشتری دارند،
کمتر حسود یا تهدید کننده اند، کمتر نیازمندند، ابراز علاقه در آنان کمتر است،
ولی همزمان بیشتر مشتاقند به طرف مقابل خود در جهت خود شکوفایی یاری رسانند،
از پیروزی های آن دیگری بیشتر احساس غرور می کنند،
نوع دوست، گشاده دست و پرورنده اند.
عشق هستی مدار در معنایی عمیق جفت را می آفریند،
امکان خود باروری را فراهم می کند،
احساس سزاوار عشق بودن را پدید می آورد
و این هردو، رشد مداوم و پیوسته را تسریع می کند.

همچو آن شخص درشت خوش سخن در ميان ره نشاند او خاربنره گذر یانش ملامت گر شدند بس بگفتندش این بکن این را نکند!هر دمی آن خار...
08/02/2015

همچو آن شخص درشت خوش سخن
در ميان ره نشاند او خاربن
ره گذر یانش ملامت گر شدند
بس بگفتندش این بکن این را نکند!
هر دمی آن خاربن افزون شدی
پای خلق از زخم ان پر خون شدی
جامه های خلق بدریدی ز خار
پای درويشان بخستی زار زار
چون به جد حاکم بدو گفت این بکن
گفت آری بر کنم روزيش من
مدتی فردا و فردا وعده داد
شد درخت خار او محکم نهاد
تو که می گويی که فردا اين بدان
که به هر روزی که می آيد زمان
آن درخت بد جوانتر می شود
وين کننده پير مضطر ميشود
خاربن در قوت و برخاستن
خارکن در پيری و در کاستن
خاربن هر روز و هر دم سبز و تر
خارکن هر روز زار و خشک تر
او جوان تر می شود تو پيرتر
زود باش و روزگار خود مبر
خار بن دان هر يکی خوی بدت
بارها در پای خار آخر زدت
بارها از خوی خود خسته شدی
حس نداری سخت بی حس آمدی
يا تبر برگير و مردانه بزن
تو علی وار اين در خیبر بکن
يا به گلبن وصل کن اين خار را
وصل کن با نار نور يار را
تا که نور او کشد نار تورا
وصل او گلشن کند خار تورا..........................................................................................

منظور جناب مولانا از آوردن این داستان هشدار به انسان هاييست که تزکيه و
اصلاح اخلاق های زشت خود را به تعويق انداخته و فردا فردا می کنند
غافل از اينکه روز به روز انسان پيرتر و ضعيفتر می شود و آن رذيلهء اخلاقی
در انسان ثابت تر تا حدی که انسان از تزکيه عاجز می شود از نتيجه ء اين
روايت در کار های روزمره نيز می توان استفاده کرد مثلا اکثر ما کاری هايي
را در طول روز بايد انجام دهيم ولی آنقدر فردا فردا می کنيم که کلی کار
روی هم جمع می شود تا اينکه از انجام آن عاجز می شويم!

در ارتباط با خود :                                                                                                 اشتبا...
01/02/2015

در ارتباط با خود : اشتباهاتم را دوست دارم
آنها همان تصمیماتی هستند که خودم گرفته ام , و نتیجه اش را هم هر چه که باشد
میپذیرم , اشتباهاتم را گردن کسی نمی اندازم
میپذیرم که انسانم و اشتباه میکنم
نه فرشته ام نه شیطان !
و نه انسان کامل
تا زنده ام برای انتخاب درست, فرصت هست ...
وقتی زمین میخورم , بلند میشوم , خودم را میتکانم و ادامه میدهم
اشتباهاتم , حباب شیشه ای غرورم را میشکنند ...
هر زمان به اشتباهاتم پی بردم .....بزرگتر شده ام
آنها گرانترین تجربه هایم هستند , چرا که برایشان هزینه گزافی پرداخته ام ...

24/01/2015
در باب هفتم از انجيل متي به نقل از مسيح آمده است كه:«چگونه است كه خس را در چشم برادر خود مي‌بيني، اما چوبي كه در چشم خود...
18/01/2015

در باب هفتم از انجيل متي به نقل از مسيح آمده است كه:

«چگونه است كه خس را در چشم برادر خود مي‌بيني، اما چوبي كه در چشم خود داري نمي‌يابي؟ اي ريا كار، اول چوب را از چشم خود بيرون كن، آنگاه ن*ك خواهي ديد تا خس را از چشم برادرت بيرون كني»

14/01/2015
12/01/2015
محمد ابن عبدالله (ص) این گونه زندگی می کرد که وقتی در میان مردم بود، مردم او را مثل خودشان می دانستند، ابهتی نداشت، شأنی...
10/01/2015

محمد ابن عبدالله (ص) این گونه زندگی می کرد که وقتی در میان مردم بود، مردم او را مثل خودشان می دانستند، ابهتی نداشت، شأنی نداشت و از رفتار بیرونی پیامبر چیزی ظاهر نمی شد که من وضعی غیر از شما دارم. " یقعد مقاعد الناس"، جای خاصی برای نشستن نداشت. هر جا مردم می نشستند، او هم می نشست. هر وقت غریبه ای وارد می شد و حضرت را نمی شناخت، می پرسید " ایکم محمد" کدام یک از شما محمد هستید؟ یعنی واقعاً نه از لباس محمد (ص) و نه از جای نشستن حضرت تشخیص داده نمی شد. در سنن النبی آمده است، حضرت حتی المقدور می گفتند. دایره وار بنشینید. چون در دایره بالا و پایین وجود ندارد و خودش هم در محیط دایره می نشست
معنويت در نهج البلاغه

مرا از حیله ى رندان نترسانید...........مرا از مکر نامردان نترسانیدمن از آغاز عمرم در قفس بودم.......مرا ازحبس و از زندان...
01/01/2015

مرا از حیله ى رندان نترسانید...........
مرا از مکر نامردان نترسانید
من از آغاز عمرم در قفس بودم.......
مرا ازحبس و از زندان نترسانید
تمام پیکرم از درد مى لرزد.......
مرا از درد یک دندان نترسانید
به خودمى پیچم وخون مى خورم هر روز.........
مرا از یک شب بى نان نترسانید
من آدم دیده ام از گرگ وحشى تر.....
مرا از آدم و حیوان نترسانید
من از دریاى طوفانى گذر کردم......
مرا از نم نم باران نترسانید
من از همخون خود آتش به جان دارم....... .
مرا ازخنجر مهمان نترسانید
دگر نورى نمانده تا ببینم من......
مرا از کورى چشمان نترسانید
دگر جانى نمانده تا بگیریدش.....
مرا از این تن بى جان نترسانید
درون من خدا پر نور مى تابد.....
مرا از ظلمت شیطان نترسانید
تمام زندگى من عاشقى کردم.... مرا ازلغزش ایمان نترسانید
براى حرف آخر یادتان باشد........
گرانم من مرا ارزان نترسانید....

زشت و زیبا ساخته ذهنند!!!تا وقتی چشممون بازه دنیارو می بینیم وقتی می بندیم هیچی نمی بینیمولی هر چه را بخواهیم در ذهن می ...
30/12/2014

زشت و زیبا ساخته ذهنند!!!
تا وقتی چشممون بازه دنیارو می بینیم وقتی می بندیم هیچی نمی بینیم
ولی هر چه را بخواهیم در ذهن می بینیم
ذهن قدرتی عظیم دارد
هر چیز ابتدا از ذهن آغاز میشود تا به ماده تبدیل شود
از این قدرت عظیم میشه استفاده کرد
میشه همه چیز را نیکو دید و در بهشت بود
میشه همه چیز را زشت دید و در جهنم بود
کافیست با چشم دل خوب ببینیم
وعینک زشتی را از جلوی ذهن برداریم
آیا استفاده خوب از این قدرت عظیم به سودمان نیست؟

قانون کارماتابحال با خود اندیشیدهاید که چرا زندگی بازی بومرنگهاست ؟.در طبیعت قانونی داریم به نام کارما که این قانون قانو...
28/12/2014

قانون کارما
تابحال با خود اندیشیدهاید که چرا زندگی بازی بومرنگهاست ؟.
در طبیعت قانونی داریم به نام کارما که این قانون قانون عمل و عکس العمل، تابش و بازتابش و علت و معلول است. که بعضی آنرا تناسخ نیز مینامند که به نظر من این دو تفاوت زیادی با هم دارند و در زبان لاتین آنرا Karma میخوانند.
قانون کارما میگوید : هر عملی واکنشی داشته و همچنین هر واکنشی خود واکنشی دیگر به دنبال دارد و این چرخه همیشه تکرار خواهد شد. قانون کارما میگوید شما در هر حال و روزی که باشید، در آسمانها یا در داخل زمین، پشت محکمترین قفلها و یا بر تخت سلطنت، کارمای اعمال شما دیر یا زود، به شما بازمیگردد. منظور اینکه هر چه کنی به خود کنی گر همه نیک و بد کنی و یا از هر دست بدهی، از همان دست میگیری . به طور خلاصه این قانون می گوید :
هر نیتی که میکنید و یا عملی که انجام می دهید دست به دست چرخیده و همانند آن به خودمان باز میگردد.
کارما به معنای«تاوان» است. بدین معنا که نتیجه ی اعمال نیک و بد فرد در زندگی کنونی و یا زندگی های بعدی وی تاثیر خواهد گذاشت. (تعریف غیر ادیان الهی) کارما از اعتقادات ادیان هند و بودا و ادیان آسیای جنوب شرقی است.
و اعتقاد دین بودا و هندو در مورد قانون کارما : حیات آینده هر جانداری بر حسب قانون کارما معیّن می شود و به موجب آن کردار، گفتار یا پندار هر فرد، موجب نتایج و سبب اموری است که سرنوشت حیات بعدی او را مشخص می کند. منظور از حیات بعدی این است که انسان پس از مرگ روحش وارد بدنی دیگر شده و در آن بدن مجددا شروع به زندگی می کند که کارما و عکس العمل اعمال آن انسان به این انسان بازخورد می یابد و در پیکر جدید متجلی می شود.
بعضی افراد هم که فقط معتقدند کارما در بعضی رفتار ما نمایان می شود چنین می گویند : اعمال فعلی اطرافیان ما، تاثیر و اثر اعمال قبلی خود ماست .
اگر ما حق کسی را پایمال میکنیم، اگر دل کسی را میشکنیم، اگر با صدای بوق اتومبیل خود در ساعت ۱۲ شب دیگران را میآزاریم، اگر پشت سر کسی غیبت میکنیم و یا حتی اگر خوبی میکنیم، دست افتادهای را میگیریم، دل ناشادی را شاد مینماییم و یا کیسۀ سنگین برنج را از دست پیرزنی میگیریم، منتظر عین عمل یا شکل تغییر یافتۀ آن باشیم که شخصی دیگر در حق ما انجام خواهد داد.
این قانون دقیقا بیان مینماید که هر نیت و فکری که داریم و هر عملی که انجام می دهیم، باعث تابش انرژیی به جهان هستی می شود که پس از مدتی (دیر یا زود) به خود ما بازمیگردد و در واقع ما باعث جذب آن فکر و یا عمل می شویم و آنچه امروز از خوب و بد به سرمان می آید، نتیجه نیات و اعمال خوب و بد قبلی ماست. (کمی شبیه قانون جذب است ولی تفاوت دارد)
عمل ما دقیقا مانند یک بومرنگ عمل کرده و به سوی خودمان با شدتی بیشتر بازمیگردد. با این اوصاف این جمله که میگوییم زندگی بازی بومرنگهاست، کمی روشنتر میشود و باید توجه داشته باشیم که بومرنگ خود را به هر طرف پرتاب کنیم باز هم به سمت خودمان باز میگردد.

عیسی مسیح:"من هدیه ای نزد شما میگذارم و میروم ،این هدیه آرامش فکر و دل است.آرامشی که من به شما میدهم مانند آرامش های دنی...
24/12/2014

عیسی مسیح:
"من هدیه ای نزد شما میگذارم و میروم ،این هدیه آرامش فکر و دل است.
آرامشی که من به شما میدهم مانند آرامش های دنیا بی دوام و زورگذر نیست.
پس آسوده خاطر باشید! نترسید."

مزامیر 145 : 18 خداوند نزدیک است به آنانیکه او را می‌خوانند، به آنانیکه او را به راستی می‌خوانند

میلاد حضرت عیسی مسیح را به یکایک شما خوبان تبریک میگویم و از صمیم قلب برایتان از خداوند مهروعشق در سال نوی میلادی 2015 سعادت و خوشبختی، سلامتی و شفا، پیروزی در آنچه که برایتان بهترین است و برای آن میکوشید، آرزومندم

تهرانگردی : باغ نگارستان کاخ گلستانمجلس قدیم موزه ی جواهرات صبحانه ی بوفه ، ناهار ، ترانسفر ، لیدر مجرب ثبت نام فقط امرو...
24/12/2014

تهرانگردی :
باغ نگارستان
کاخ گلستان
مجلس قدیم
موزه ی جواهرات
صبحانه ی بوفه ، ناهار ، ترانسفر ، لیدر مجرب
ثبت نام فقط امروز .... دوستانی که تمایل دارند پیغام خصوصی بگذارند

مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی)عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانیعجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانیعجب لطف ب...
17/12/2014

مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی)
عجب سروی، عجب ماهی، عجب یاقوت و مرجانی

عجب جسمی، عجب عقلی، عجب عشقی، عجب جانی

عجب لطف بهاری تو، عجب میر شکاری تو

در آن غمزه چه داری تو؟ به زیر لب چه می‌خوانی؟

عجب حلوای قندی تو، امیر بی‌گزندی تو

عجب ماه بلندی تو، که گردون را بگردانی

عجب تر از عجایب ها، خبیر از جمله غایب ها

امان اندر نوایی ها، به تدبیر، و دوا دانی

ز حد بیرون به شیرینی، چو عقل کل بره بینی

ز بی‌خشمی و بی‌کینی، به غفران خدا مانی

زهی حُسن خدایانه، چراغ و شمع هر خانه

زهی استاد فرزانه، زهی خورشید ربانی

زهی پَربخش، این لنگان، زهی شادی دلتنگان

همه شاهان چو سرهنگان غلامند، و تو سلطانی

به هر چیزی که آسیبی کنی، آن چیز جان گیرد

چنان گردد که از عشقش بخیزد صد پریشانی

یکی نیم جهان خندان، یکی نیم جهان گریان

ازیرا شهد پیوندی، ازیرا زهر هجرانی

دهان عشق می‌خندد، دو چشم عشق می‌گرید

که حلوا سخت شیرین است و حلواییش پنهانی

مروّح کن دل و جان را، دل تنگ پریشان را

گلستان ساز زندان را، برین ارواح زندانی

ترجیعات. ط "

ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻝﻧﺎﺯﮎ ﺗﺮ ﻭ ﺯﻭﺩﺭﻧﺞ ﺗﺮ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻨﯽﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ . ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺯﻣﺎ ﺑﯽ ﮐﺲﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ . ﻣﺎ ﮐﻪ ﻻﺍﻗ...
09/12/2014

ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺩﻝﻧﺎﺯﮎ ﺗﺮ ﻭ ﺯﻭﺩﺭﻧﺞ ﺗﺮ ﻭ ﺷﮑﺴﺘﻨﯽﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﮔﺎﻫﯽ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ . ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺯ
ﻣﺎ ﺑﯽ ﮐﺲﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺎ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯿﻢ . ﻣﺎ ﮐﻪ ﻻﺍﻗﻞ ﺧﻮﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﻭ ﺍﻭ ﺗﺎ ﻣﺎ ﻧﺒﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﻧﺨﻮﺍﻫﯿﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﻧﯿﻢ،
ﻧﻤﯽﺁﯾﺪ ﻭ ﭘﺎ ﻧﻤﯽﮔﯿﺮﺩ ﻭ ﻧﻤﯽﻣﺎﻧﺪ . ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻣﺎﺳﺖ . ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭ ﻭ ﺁﻏﻮﺵ ﻭ ﭘﻨﺎﻫﻤﺎﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ
ﻓﺮﺯﻧﺪﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﺑﻤﯿﺮﺩ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺷﻮﺩ . ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺧﻂ ﺯﺧﻢ ﻫﺎﯾﺶ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﺷﺪﻥ، ﻫﯿﭻ
ﻣﺮﻫﻤﯽ ﭘﺎﮎ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ . ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻏﺮﯾﺐ ﻭ ﭘﯿﭽﯿﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻧﮑﻨﺪ ﺟﺪﯾﺶ ﻧﮕﯿﺮﯼ ﻭ ﻧﺎﺩﯾﺪﻩﺍﺵ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﻭ
ﺑﺎﺯﯾﺶ ﺑﺪﻫﯽ ﻭ ﻃﻮﻓﺎﻧﯿﺶ ﮐﻨﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺩﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺎﺩ ﺩﺍﺩﻩﺍﯼ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺯﯾﺮ ﭘﺎﯾﺖ ﺭﺍ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ
ﺑﺎﺧﺘﻪﺍﯼ . ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺭﺍ ﻣﺎ ﻣﯽ ﺯﺍﯾﯿﻢ ﻭ ﺗﯿﻤﺎﺭ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺑﺎ ﻋﺸﻖ ﺭﯾﺸﻪ ﺩﺍﺭﺵ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ . ﺗﺎ ﺑﺸﻮﺩ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ
ﺳﺎﯾﻪﺍش را جان دهیم برای دمی آسودگی . ﺗﺎ ﺑﺸﻮﺩ ﻣﺎ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﻭ ﺍﺯ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻧﺘﺮﺳﯿﻢ .
ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺭﺍ ﻣﺎ ﺗﺒﺮ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ ﻭ ﺧﺸﮏ
ﻣﯽﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺧﺸﻤﮕﯿﻦ ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ﻭ ﺯﺧﻢ ﻣﯽ ﺯﻧﯿﻢ . ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻭﺩ ﺭﻧﺞ ﻭ ﺣﺴﺎﺱ ﻭ ﺑﺎﻫﻮﺷﯽ ﺍﺳﺖ. ﺭﺍﺑﻄﻪ ﭘﺎﯾﯿﺪﻥ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﺭﻓﺎﻗﺖ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻭ ﺻﺪﺍﻗﺖ
ﻭ ﻋﺸﻖ . ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺎﻟﺶ
ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﻭ ﻧﻔﺮ ﻣﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﻓﮑﺮﺵ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺗﺮ ﻭ ﺧﺸﮑﺶ ﮐﻨﻨﺪ . ﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺩﺵ .. ﺑﺎﯾﺪ
ﺑﺠﻨﮕﯽ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﻭ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﻭ ﺑﺸﻨﻮﯼ ﻭ ﺑﮑِﺸﯽ ﺗﺎ ﺷﺎﺩﺍﺏ ﻭ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺑﻤﺎﻧﺪ .

عشق چیست؟یک کرگدن جوان، تنهایی توی جنگل می رفت. دم جنبانکی که همان اطراف پرواز می کرد، او را دید و از او پرسید که چرا تن...
04/12/2014

عشق چیست؟
یک کرگدن جوان، تنهایی توی جنگل می رفت. دم جنبانکی که همان اطراف پرواز می کرد، او را دید و از او پرسید که چرا تنهاست...
کرگدن گفت: همه کرگدن ها تنها هستند.
دم جنبانک گفت: یعنی تو یک دوست هم نداری؟
کرگدن پرسید: دوست یعنی چی؟
دم جنبانک گفت: دوست، یعنی کسی که با تو بیاید، دوستت داشته باشد و به تو کمک بکند.
کرگدن گفت : نه امکان ندارد ، کرگدن ها نمی توانند با کسی دوست شوند.
دم جنبانک گفت : اما پشت تو می خارد ، لای چینهای پوستت پر از حشره های ریز است. یکی باید پشت تو را بخاراند . یکی باید حشره های تو رو بردارد .
کرگدن گفت :اما من نمی توانم با کسی دوست شوم پوست من خیلی کلفت است همه به من می گویند پوست کلفت ...
دم جنبانک گفت : اما دوست عزیز دوست داشتن به قلب مربوط میشود نه ، به پوست.
کرگدن گفت : من که قلب ندارم. من فقط پوست دارم .
دم جنبانک گفت : این امکان ندارد همه قلب دارند .
کرگدن گفت : کو ، کجاست ؟ من که قلب خودم را نمی بینم .
دم جنبانک گفت : خوب چون از قلبت استفاده نمی کنی، قلبت را نمی بینی ، ولی من مطمئنم که زیر این پوست کلفت یه قلب نازک داری .
کرگدن گفت : نه من قلب نازک ندارم ، من حتما یه قلب کلفت دارم .
دم جنبانک گفت : نه تو حتما یه قلب نازک داری چون بجای اینکه دم جنبانک را بترسانی بجای اینکه لگدش کنی بجای اینکه دهن گشاد و گنده ات را باز کنی و آن را بخوری داری با آن حرف می زنی .
کرگدن گفت : خوب این یعنی چی ؟
دم جنبانک گفت : وقتی یه کرگدن پوست کلفت یک قلب نازک دارد یعنی چی ؟ یعنی اینکه می تواند دوست داشته باشد یعنی می تواند عاشق شود .
کرگدن گفت : اینها که میگی یعنی چی؟
دم جنبانک گفت : یعنی .... بزار روی پوست کلفت و قشنگت بنشینم ..... بگذار...
کرگدن چیزی نگفت یعنی داشت دنبال یه جمله مناسب می گشت . فکر کرد بهتر است همان جمله اولش را بگوید .
اما دم جنبانک پشت کرگدن نشسته بود و داشت پشتت را می خاراند . داشت حشره های ریز لای چین پوستش را بر می داشت .
کرگدن احساس کرد چقدر خوشش می آید ... اما نمی دانست از چی خوشش می آید !
*کرگدن گفت : اسم این دوست داشتن است ؟ اسم اینکه من دلم می خواهد تو روی پشت من بمانی و مزاحم های کوچولوی پشتم را بخوری ؟
دم جنبانک گفت : نه اسم این نیاز است من دارم به تو کمک می کنم و تو از اینکه نیازت بر طرف می شود احساس خوبی داری یعنی احساس رضایت میکنی اما دوست داشتن از این مهمتر است *
کرگدن نفهمید که دم جنبانک چه می گوید .
روزها گذشت روزها ، هفته ها ، و ماه ها و دم جنبانک هر روز می آمد و پشت کرگدن می نشست هر روز پشتش را می خاراند و حشره های کوچک و مزاحم را از لای پوستش کلفتش بر می داشت و کرگدن هر روز احساس خوبی داشت .
یک روز کرگدن به دم جنبانک گفت :به نظر تو این موضوع که کرگدنی از اینکه دم جنبانکی پشتش را می خاراند و حشره های مزاحمش را می خورد احساس خوبی دارد برای یک کرگدن کافی است ؟
دم جنبانک گفت : نه کافی نیست .
کرگدن گفت : درست است کافی نیست . چون من حس میکنم چیزهای دیگری هم دوست دارم راستش من بیشتر دوست دارم تو را تماشا کنم ....
دم جنبانک چرخی زد و پرواز کرد چرخی زد و آواز خواند جلوی چشمهای کرگدن ، کرگدن تماشا کرد و تماشا کرد و تماشا کرد ...... اما سیر نشد .
کرگدن می خواست همین طور تماشا کند . کرگدن با خودش فکر کرد این صحنه قشنگترین صحنه دنیاست و این دم جنبانک قشنگترین دم جنبانک دنیا و او خوشبخترین کرگدن توی دنیا . وقتی که کرگدن به اینجا رسید احساس کرد که یک چیز نازک از چشمش افتاد !
کرگدن ترسید و گفت : دم جنبانک ، دم جنبانک عزیزم من قلبم را دیدم همان قلب نازکم را که می گفتی ! اما قلبم از چشمم افتاد حالا چه کنم ؟
دم جنبانک برگشت و اشک های کرگدن را دید . آمد و روی سر او نشست و گفت : غصه نخور دوست عزیز ، تو یک عالم از این قلبهای نازک داری .
کرگدن گفت : راستی اینکه کرگدن دوست دارد دم جنبانکی را تماشا کند و ، وقتی تماشایش می کند قلبش از چشمش می افتد یعنی چی ؟
دم جنبانک چرخی زد و گفت : یعنی اینکه کرگردن ها هم عاشق می شوند !
کرگدن گفت: عاشق یعنی چی ؟
دم جنبانک گفت : یعنی کسی که قلبش از چشمهایش می چکند .
کرگدن باز هم منظور دم جنبانک را نفهمید ، اما دوست داشت دم جنبانک باز حرف بزند ، باز پرواز کند ، و باز او تماشایش کند و باز قلبش از چشمهایش بیفتند .
کرگدن فکر کرد اگر قلبش همین طور از چشمهایش بریزد یک روز حتما قلبش تمام می شود .
آن وقت لبخند زد و با خودش گفت : من که اصلا قلب نداشتم حالا که دم جنبانک به من قلب داد چه عیبی دارد ؟ بگذار تمام قلبم را برای او از چشمهایم بریزم ....

شل سيلورستاين

هشت سطح آگاهیدر سطح آگاهی اول،: شخصی که عملی اشتباه را انجام می دهد؛ اصرار دارد که عمل او درست بوده و دیگران را محکوم می...
27/11/2014

هشت سطح آگاهی
در سطح آگاهی اول،:
شخصی که عملی اشتباه را انجام می دهد؛ اصرار دارد که عمل او درست بوده و دیگران را محکوم می کند. این شخص به خاطر اعتقاد عمیق برای انجام عمل اشتباه خود از انجام هیچ کاری پروا نداشته و دست به انجام هر کاری می زند تا عملش را به کرسی نشاند.
در دومین سطح آگاهی :
شخص پس از انجام عمل اشتباه خود، پی به اشتباه خود برده و از درون احساس پشیمانی می کند ولی این پشیمانی را بروز نمی دهد.
در سومین سطح آگاهی :
شخصی در حین انجام عمل اشتباه خود، پی به اشتباه خود برده و دیگر آن را ادامه نمی دهد. شخص قادر به کنترل احساسات و افکار خود می باشد.
در چهارمین سطح آگاهی:
شخص قبل از انجام عملی اشتباه متوجه آن عمل شده و آن را انجام نمی دهد.
در پنجمین سطح آگاهی:
شخص خود عمل اشتباهی انجام نمی دهد ولی اعمال اشتباه دیگران موجب آزار و خشم او می شوند.

در سطح ششم آگاهی :
شخص خود عمل اشتباهی انجام نمی دهد و با دیدن اعمال اشتباه دیگران متاثر نمی شود.

در سطح آگاهی هفتم :
شخص عمل اشتباهی انجام نمی دهد و با دیدن اعمال اشتباه دیگران احساس ترحم و دلسوزی نسبت به آنها می کند.
در سطح آگاهی هشتم. :
شخص عمل اشتباهی انجام نمی دهد و در دیگران نیز عملی اشتباه نمی بیند. سطح آگاهی هشتم همان عشق است. در این سطح فرد می داند که هر کس دقیقا در جایی است که باید باشد یعنی در سطح آگاهی خود عمل می نماید و از این طریق موجب رشد و تجربه ی دیگران و خود می گردد.

10 روش هوشمندانه برای برخورد با افراد گستاخ:بهتر نبود اگر همه افراد گستاخ و بی‌ادب را جمع می‌کردند و به یک جزیره دورافتا...
23/11/2014

10 روش هوشمندانه برای برخورد با افراد گستاخ:

بهتر نبود اگر همه افراد گستاخ و بی‌ادب را جمع می‌کردند و به یک جزیره دورافتاده می‌فرستادند تا دیگر مجبور به برخورد با آنها نباشیم؟

اما صبر کنید، راه‌های هوشمندانه‌تری هم برای کنار آمدن با این افراد وجود دارد. در زیر به 10 مورد از این روش‌ها اشاره می‌کنیم.

1. یادتان باشد، خیلی وقت‌ها آن فرد گستاخ خود شما هستید.
شاید این بار نه ولی بارها شده است که خودتان هم گستاخی کرده‌اید. و البته این به آن معنی نیست که آدم بدی هستید. پس دفعه بعد که کسی با گستاخی با شما رفتار کرد، یادتان باشد که او هم درست مثل شما انسان است و بی‌ادبی او به این معنی نیست که آدم بدی است.

2. به خودتان نگیرید.
وقتی کسی بی‌ادبی می‌کند- مخصوصاً وقتی نظر شخصی درمورد شما می‌دهد –خیلی راحت ممکن است موجب ناراحتی‌تان شود. اما دست خودتان است که چطور واکنش دهید. اگر رفتار بی‌ادبانه آن فرد را مشکل خودش نه مشکل خودتان ببینید، قدرت در دستان شما خواهد بود.

3. ببینید چرا.
آدمها دلایل خاص خودشان را برای بی‌ادبی دارند. شاید روز بدی را گذرانده باشند. یا اینکه عجله دارند و تصور می‌کند وقت
وقتى براى رفتار مودبانه و احترام گذاشتن ندارد. شايد هم اصلا ًمتوجه رفتار بى ادبانه خود نشده باشند. تا وقتيكه از انها نپرسيد دليل رفتار انها را نخواهد فهميد.
ارامش خودتان را حفظ كنيد.
"من فكر مى كنم رفتار شما غير محترمانه است. چرا چنين رفتارى بامن دارى؟"
٤. كمى انتقادى برخورد كرده وان گستاخى را بررسى كنيد.
كسى با شما بدرفتارى و بى ادبى كرده است. دقيقاًً چه كرده يا چه گفته؟ ايا واقعاً منظورى داشته؟ اگر منتقدانه به موقعيت نگاه كنيد متوجه خواهيد شد كه بيشتر گستاخى هاى افراد بى منظور است و به همين دليل مى توانند با خونسردى از انها بگذرند. در مواردى بسيار نادر فرد براى بى ادبى خود دليل و هدفى دارد و باز هم بر خورد انتقادى كمكتان مى كند ريشه رفتار ان فرد را بررسى كرده و متوجه دليل كارش شويد
٥. خودتان وارد اين داستان نشويد
دلتان مى خواهد سر اين فرد گستاخ داد بكشيد؟ به هيچ وجه اينكار را نكنيد. چنين كارى وضعيت را بهتر نخواهد كرد. چه ان فرد اين رفتار را عمدى يا غير عمدى نشان داده باشد ، شما بايد احترام خودتان را حفظ كنيد و اجازه ندهيد ان رفتار گستاخانه شما را تحريك كند.
٦. دور شويد
گستاخى و بى ادبى رفتارى بسيار ازار دهنده است. اما خارج شدن از ان موقعيت سريعترين راه براى جلوگيرى از رفتارهاى بى ادبانه ديگران است. حتى اگر هنوز مشغول حرف زدن با شما بود، دور شويد. اگراين فرد غريبه بود، كه مجبور نيستيد در اينده باز هم او را ببينيد اما اگر از دوستان يا همكارانتان بود ، خيلى زود خواهد فهميد كه بى ادبى كردنشان با شما به هيچ كجا نخواهد رسيد و دفعه بعد سعى خواهد كرد كه مودب تر باشد.
٧. پيشنهاد كمك دهيد
بعضى از گستاجى ها بخاطر بدرفتارى است.
اما خيلى وقتها فردى كه به شما گستاخى و بى ادبى مى كند به اين دليل است كه از چيزى خسته و درمانده است. و اگر در توانتان باشد كه مشكل ان فرد را حل كنيد، خواهيد تولنست بى ادبى او را به قدرشناسى تبديل كنيد. ام يك هشدار: فقط زمانى پيشنهاد كمك دهيد كه بتوانید اینکار را فورا انجام دهیدو تنها یک وعده نباشد
8. گستاخى را يك عادت بدانيد
بعضى ها به اين دليل بى ادب هستند كه هميشه همينطور بوده اند. وقتى بى ادبى و گستاخى به شكل يك عادت در بيايد، ترك كردن ان خيلى سخت خواهد شد حتى اگر فرد واقعاً تصميم به ترك بگيرد. هيچ وقت نبايد عادتهاى گستاخى ديگران را به خودتان بگيريد. بتوانيد اين كار را فوراً انجام دهيد چون وعده كمك كردن بر درماندگى او اضافه مى كند
٩. سعى نكنيد تغييرشان دهيد
اگر كسى بخواهد بى ادب باشد شما نمى توانيد اورا مجبور به مودب بودن كنيد. در واقع ، اينكه سعى كنيد در رفتار او تغيير ايجاد كنيد باعث بدتر شدن رفتارش خواهيد شد. گاهى وقت ها بهترين انتخاب شما اين است كه قبول كنيد بى ادبى و گستاخى انها تقصير شما نيست و اجازه دهيد خودشان متوجه اشتباهشان شوند
١٠. با مهربانى با گستاخى بجنگيد
اجازه ندهيد كه گستاخى ديگران باعث شود شما هم به همان روش پاسخ دهيد. بهترين راه براى مقابله با گستاخى اين است كه رابطه دوستانه و محبت اميز خود را حفظ كرده و به ان فرد فرصت دهيد كمى ارام شده و رفتارش را با شما تعديل كند

نتيجه :
گستاخ بودن اسان است و نشانه ضعف و نا امنى ! مهربانى بيانگر تاديب نفس و عزت نفسى عظيم است
مهربان بودن هنگام برخورد با افراد گستاخ اسان نيست!
مهربانى خصيصه كسى است كه به بينش عميقى از خود فهمى و عقل دست يافته است.....
مهربانى نشانه قدرت است نه ضعف اما تحمل افراد گستاخ و بى ادب حقيقتاً تلخ است

دکتر اسپنسر جانسون،نویسنده کتاب چه کسی پنیر من را برداشت،فرق بین آدمها وموشها را اینطور توصیف میکند:وقتی یک موش حس میکند...
16/11/2014

دکتر اسپنسر جانسون،نویسنده کتاب چه کسی پنیر من را برداشت،فرق بین آدمها وموشها را اینطور توصیف میکند:وقتی یک موش حس میکند تلاشهایش به نتیجه نمیرسد،روش خود را عوض میکند،اما وقتی آدمها حس میکنند کاری که انجام میدهند به نتیجه نمیرسد، عصبانی وخسته میشوند ودوست ندارند روش خود را عوض کنند.حتی گاهی اگر کسی راهکار تازه ای رابه آنها نشان دهد،حالت دفاعی به خود میگیرند و میگویند "من همیشه این کار را این همین طور انجام داده ام." یا "من آدمی این مدلی هستم." در اصل این آدمها از پذیرفتن راهکار تازه و انجام آن میترسند و حس میکنند ترسشان به این معناست که دیگر روشها اشتباه است.
همیشه آنچه به نظر ما طبیعی وصحیح به نظر میرسد، در اصل محصول باورهایمان است وبه ندرت نشان دهنده همه احتمالات و امکانات پیش رویمان یا تخمین صحیحی از توانایی هایمان است.
اگر میخواهید در زندگی خود نتایج متفاوتی بدست بیاورید باید از حصاری که به منظور راحتی دور خود کشیده اید،پا را فراتر بگذارید و راهکارهای متفاوتی را امتحان کنید.

برای ساختن چرخ محورها را به هم وصل میکنیم اما این فضای تهی میان چرخ است که باعث چرخش می‌شود! از گل کوزه میسازیم اما این ...
08/11/2014

برای ساختن چرخ محورها را به هم وصل میکنیم اما این فضای تهی میان چرخ است که باعث چرخش می‌شود! از گل کوزه میسازیم اما این تهی درون کوزه است که آب را در خود جای میدهد! از چوب خانه میسازیم اما این فضای خالی خانه است که برای زندگی سودمند است! ما شدیدا مشغول 'هستی' هستیم در حالی که این'نیستی' است که به کار می‌آید!

آن ذبیح الله آن شب چون خلیلاز دل آتش ،برون آمد جلیلچون کلیم الله،در گفتار شداز مسیحش زنده هر مردار شددر نیاز و ناز برپا ...
03/11/2014

آن ذبیح الله آن شب چون خلیل
از دل آتش ،برون آمد جلیل
چون کلیم الله،در گفتار شد
از مسیحش زنده هر مردار شد
در نیاز و ناز برپا شدنماز
مطربا سازی ، دگرگونه بساز
دیگرازمن شرح این معنا مپرس
ازکویری حالت دریا مپرس
این چه مستی، این چه باده ، این چه بود؟
ساقی ما جرعه اش خمخانه بود

Address

Tajrish
Tehran

Website

Alerts

Be the first to know and let us send you an email when Friendly Tours posts news and promotions. Your email address will not be used for any other purpose, and you can unsubscribe at any time.

Videos

Share

Category


Other Tour Agencies in Tehran

Show All